چرا بدبختی بزرگتر از خوشبختی بنظر میرسد ؟

نفرت از زیان

به حال امروز خودت از یک تا  ده چه نمره ای میدهی ؟ حالا فک کن چه چیزهایی میتواند نمره حال تورا تبدیل به ده کند . یک سفر جذاب که همیشه آرزویش را داشتی یا پیروزی در شغلت و کسب موفقیت ؟

سوال بعدی چه چیزهایی باعث میشود که روزت افتضاح شود ؟ آامیر ، سرطان مریضی فرزندت ، شکست شغلی ، سرطان ، فوت عزیزانت و. اینها گزینه هایی هستند بر سر راه خوشی ماهستند بعبارت دیگر چیزهای بدت نتنها بدتر از چیز های خوب هستند بلکه بسیار با اهمیت هم هستند .

در گذشته و پیش از تکامل ما ، اوضاع از این هم بدتر بود و یک اشتباه ابلهانه میتوانست منجر به مرگ شود و هرچیزی میتوانست بسرعت مارا از چرخه زندگی خارج کند : بی دقتی درشکار ، یک تاندون متورم ، انفرادی زندگی کردن و. کسانی که بی پروا بودن قبل از اینکه نسلشان را خلق کنند میمردند باقی افراد یعنی ملاحظه کارها باقی میماندند و ما از نسل آنها هستیم .

بنابراین عجیب نیست بیش از اینکه برای چیزهای که بدست می آوریم ارزش قایل باشیم ، برای چیزهای که از دست میدهیم وحشت داریم . از دست دادن صد دلار بر خوشی شما بیشتراثر دارد  تا بدست آوردن  یک صد دلاری . در واقع اثبات شده است که از نظر عاطفی از دست دادن یک چیز دو برابر سنگین تر از بدست آوردن همان چیز است دانشمندان اجتماعی به این پدیده نفرت از زیان میگویند

به همین سبب اگر میخواهی کسی را در مورد موضوعی متقاعد کنی بر مزایای آن تمرکز نکن ، بلکه سعی کن به اون نشان بدهی که چگونه میتواند از مضرات آن رها شود . مثال : برای تبلیغ آزمایش داوطلبانه سرطان سینه دو بروشور چاپ شد و بصورت جداگانه به دو دسته از ن داده شد  بروشور اول میگفت " تحقیقات نشان داده اند که نی که آزمایش را انجام میدهند با احتمال فراوانتری میتوانند تومور را در مراحل اولیه که قابل درمان است شناسایی کنند " بروشور دوم کمیگوید "تحقیقات نشان داده اند نی که از آزمایشات سرطان سینه پرهیز میکنند با احتمال کمتری تومور را در مراحل اولیه که قابل درمان است شناسایی میکنند".

بررسی ها نشان دادند بروشور دوم (که باتمرکز بر زیان نوشته شده بود )باعث ایجاد آگاهی بیشتری میشود و نسبت به بروشور اول (که با تمرکز بر منافع نوشته شده بود ) بیشتر ن را به انجام آزمایش ترغیب میکرد .

وحشت از دست دان یک چیز عامل انگیزشی موثرتری نسبت به امکان بدست آوردن همان چیز باارزش مشابه است .

یکبار مرد موفق و ثروتمندی را ملاقات کردم که از گم شدن یک اسکناس صددلاری اش بسیار ناراحت بود ،این یعنی دور ریختن احساسات ! قبلا به او گفته بودم ارزش سرمایه اش هر ثانیه حداقل صد دلار نوسان دارد .

خبره های امور مدیریتی در شرکت های بزرگ جسورتر و خطر پذیر ترند . در واقعیت ، کارمندان سعی میکنند از ریسک دوری کنند . از دید آن ها این پرهیز کاملا توجیه پذیر است ، چرا باید در زمینه ای خطر کرد که در بهترین حالت برای آن ها پاداشی متوسط به همراه دارد و در بدترین حالت منجر به از دست دادن شغلشان می شود ؟ جنبه منفی بسیار بزرگتر از جنبه مثبت به نظر میرسد . تقریبا در تمام شرکت ها ، محافظه کاری در زندگی کاری هرگونه پیشرفت چشمگیری را از بین میبرد . بنابراین اگر خطر ناپذیری در بین همکارانت چند وقتی است ذهنت را مشغول کرده ،جواب اینجاست .(البته اگر برخی کارمندان ریسک های بزرگ میکنند معمولا به این خاطر است که میتوانند خود را پشت تصمیمات گروهی مخفی کنند ).

این همان چیزی است که نمیتوانیم با آن مبارزه کنیم : بدبختی ها از خوش بختی ها هم متعدد تر و هم قدرتمند ترند .ما نسبت به موارد منفی بیشتر حساسیم تا موارد مثبت . در خیابان هم چهره های مخفوف بیشتر از چهره های خندان به چشم می آیند . ما برخورد بد را بیشتر از برخورد خوب به خاطر می سپاریم ، البته غیر از مواقعی که برخورد خوب از جان خودمان باشد  

گردآورنده

حمید برمتر

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Jessica هنرمندان ایرانی سوئیت کلیبر کمپ گردشگری ائل یوردی کلیبر مخزن آب | مخزن کامپوزیت | مخزن گالوانیزه antalyanet.parsablog.com تراوشات ذهنی آزاد قصه های کوتاه آموزنده کودک و نوزاد آموزش سرمایه گذاری در بورس و بازارهای مالی Josh